زریاب دُرّ دیریاب 
نورالدّین میرفخرایی 
 

هیهات ان یاتی الزّمان بمثله
انّ الزّمان بمثله لعقیم
بیستم امرداد، سالروز میلاد «دکترعبّاس زریاب خویی»( ۱۳۷۳-۱۲۹۸) است. برای پی بردن به مقام رشک برانگیز آن علّامه مفضال، کافی است که به سخنان رجال بی همالی چون: عبدالحسین زرّین کوب، محمّدعلی موحّد، سیّدعبدالله انوار، ایرج افشار،محمّد ابراهیم باستانی پاریزی، احمد مهدوی دامغانی، هوشنگ ابتهاج، محمّدرضا شفیعی کدکنی، بهاءالدّین خرّمشاهی و کامران فانی درباره ایشان رجوع شود.
 زریاب بزرگ مانند پاره ای دیگر از ارباب فضل از صدمات این روزگار بی نصیب نماند و به گناه فضل و دانش، از تدریس در دانشگاه محروم  شد. آثار گرانسنگ آن بحر زاخر و بدر زاهر، حاکی از احاطه حیرت انگیزش به فلسفه، تاریخ، ادبیّات فارسی،ادبیّات عرب، زبان های گوناگون، نسخه شناسی و معارف اسلامی است. 
هوشنگ ابتهاج(سایه) در «پیر پرنیان اندیش» با اذعان به اشراف زریاب به شعر حافظ، افتادگی آن شجر پربار را می ستاید و نسبت خود را با ایشان همچون شاگرد با استاد می داند. دوست گرامی ام جناب شاهرخ تویسرکانی که در زمره ملازمین زریاب در کوهنوردی روزهای پنجشنبه بوده، از شوخ طبعی و خوش مشربی استاد نکاتی برایم نقل کرده است. 
در دیداری که چندی پیش با استاد ذوالفنون، جناب بهاءالدّین خرّمشاهی داشتم، از مقالات فاخر این نادره دوران در دائره المعارف بزرگ اسلامی با تحسین و شگفتی یاد می کرد و در جامعیّت علمی و تبحّر در عرصه های گوناگون، کسی را هم پایه او نمی دانست. پس از ملاقات با آن حواری حافظ، چهره دوست داشتنی عالی جناب زریاب مدام در نظرم بود و مایل بودم شعری در توقیر و تقدیر ایشان بسرایم.
 اینک سه قطعه ذیل را به روان پاک آن ادیب اریب تقدیم می کنم و خدای مهربان را شاکرم که مرا به کام و آرزوی دل رساند: 
۱
حکیم جامع الاطراف زریاب
که بود اندر درخشش چون زرِ ناب
به هفتاد و سه بعد از اَلف و سیصد
اجابت کرد حُکم ربّ الارباب
۲
افسوس که رفت از کف ما زریاب
آن دائره المعارف حکمت ناب
گر وام بگیرم از کلام خیّام
در جمع کمال بود شمع اصحاب
۳
چون که زریاب از جهان کوچید
بحر موّاج معرفت خشکید
گفت فخرا به وصف آن زرِ ناب
دامن از هر چه جز خِرد برچید

لطف آینه
ونوس جامی پور
 

کلاس اول، دنیا چقدر زود گذشت 
تمام آنچه نبود و هر آنچه بود گذشت
گذشت زنگ هنر، زنگ درس جغرافی
کلاس فلسفه، ماهیت وجود گذشت
لباس مدرسه، رویای رویشی سرشار 
حریر ماه بر اندام تار و پود گذشت
صدای کهنه تاریخ، جبر و هندسه، عربی 
صدای دکه خوش طعم آن حدود گشت  
نگاه کن به فراوانی محبت دوست 
غروب عاشق ابری کمی کبود گذشت
چقدر جنگل و دریا، چقدر ساحل و سنگ 
شکوه آتش و هیزم میان دود گذشت 
به لطف آینه و آفتاب و شمع و چراغ 
شب سیاه تباهی، شب حسود گذشت  

فال  حافظ
سلام حضرت حافظ، شب ستاره ماه 
شب ترانه و تنبور از دوباره ماه 
سلام حضرت حافظ، تو خانقاه منی 
جواب فال غزل‌های پر اشاره ماه 
دوباره موسم فردا، چه صبح شیرینی 
رسیده دست تو بر دامن اداره ماه 
خریده‌ام قفسی، خانه‌ای کمی کوچک 
دعا بکن که به سامان رسد اجاره ماه 
کجای این شب تیره ستاره باید بست؟
کجای این تن لرزان بی‌قواره ماه 
چگونه از دل دریا عبور باید کرد؟ 
شکست قایق تنهای پاره پاره ماه 
«دلی که غیب نمای است و جام جم دارد» 
در آتشی که شود خرمن شراره ماه 
«ونوس» روشن افلاک و کهکشان غزل 
طلوع صادق و تصویر از دوباره ماه 
چه قرن‌های غریبی گذشته قبل از ما 
رسیده‌ایم به آینده هزاره ماه

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی